سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2742645

  بازدید امروز : 102

  بازدید دیروز : 392

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات وادارید ، و اگر روى برگرداند ، بر انجام واجبهاش بسنده دارید . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 89/7/7::: ساعت 8:24 صبح

معرفت به امام را می گویند یعنی اینکه قبول داشته باشی که امام بر حق و واجب الطاعه است، خب من که این موارد را قبول دارم یعنی به معرفت رسیده ام؟ این قضیه معرفت حسابی ذهنم را درگیر کرده است؟

پاسخ پرسش شما دوست عزیز را در یک مقدمه و سه عنوان پی میگیریم:
شناخت امام، زمینه ساز اعتقاد و ایمان و در نتیجه عمل و تعهّد است. چه زیبا فرموده است امیر بیان حضرت على«ع» که: « انّ قیمة کلّ امرى‏ء و قدرهُ معرفتُه»(بحار الانوار،2/ 184)«ارزش و منزلت هر کسى (به اندازه‏) معرفت او است»»
در قرآن و احادیث، شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتى ویژه برخوردار بوده و امرى واجب براى هر شخص مؤمن و متدین دانسته شده است و شناخت امام، پیوندى ناگسستنى با معرفت خدا و پیامبر دارد و زمینه‏ساز بینش عمیق در دین و منش درست و پسندیده در زندگى است. «امام»، پیشوا، راهنما و راهبر انسان‏ها به سوى تکامل و تعالى و حجّت و خلیفه خدا بر روى زمین است. «امام»، انسان کامل، برگزیده خالق، معصوم و پاک‏سرشت و واسطه فیض الهى است و مقامى بس والا در میان آفریده‏هاى خداوند دارد. «امام» طریق وصول به «حقیقت» و مبیّن و مفسّر «شریعت» است و... همان گونه که اطاعت و تبعیت از امام و دوستى او، بایسته و واجب است، شناخت شخصیت و ویژگى‏هاى او نیز ضرورى است. در روایات و نصوص معتبر دینى نیز، سفارش خاصى به شناخت «امام» شده است..
در یکى از روایات مشهور شیعه و سنّى از پیامبر اکرم«ص» آمده است:
«هر کسى بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است»(همان،1/171) و امام صادق«ع» این جاهلیت را چنین معرفى مى‏کند: «جاهلیت کفر و نفاق»(کافی1/377)
اهمیت شناخت امام :
1.شرط اسلام واقعی:
معرفت امام عصر، شرط اسلام است و اگر کسى بدون شناخت امام از دنیا برود، گویا از اسلام واقعى و اصیل بى‏بهره بوده است. پس شناخت امام زمان، آن‏گاه مى‏تواند انسان را از مرگ جاهلى دور کند که بتواند به دستورات او پاینده بوده و از ارشادات و هدایت‏هاى او بهره‏مند شود.
2. رسیدن به هدایت واقعى‏
شناخت امام عصر«ع»، چراغ هدایت و رمز دین‏دارى است و نتیجه آن، دستیابى به صراط مستقیم، خداشناسى، حق‏شناسى و راه کمال و سعادت است. یکى از دعاهاى مهم در عصر غیبت، این دعا است که مى‏ فرماید: «اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللّهُم عرِّفنى رَسولک فانّک اِن لم تُعرِّفنى رسولک لم اَعرف حجّتکَ ؛ اللّهُم عَرِّفنى حجّتِک فانّک اِن لم تُعرِّفنى حُجّتک ضللتُ عن دینى»(کمال الدین،2/343)»
؛ «خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانى، پیامبرت را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را، به من نشناسانى، حجّتت را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خودت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دین خود گمراه خواهم شد.»
3. رسیدن به ثواب یارى او
بر اساس بعضى از روایات، شناخت امام زمان عج و باور قلبى به او، باعث نزدیکى هر چه بیشتر انسان به او مى‏شود. اگر با این معرفت از دنیا برود، از پاداش‏هاى بیشمارى برخوردار خواهد شد که یکى از آنها به طور مثال در عصر ما، درک ثواب یارى امام عصر«ع» در زمان ظهور است ؛ یعنى، چنین شخصى، همچون کسى است که در لشکر آن حضرت بوده و یا زیر پرچم او نشسته است(کافی،1/37)
راه های حصول معرفت به امام علیه السلام:
از آن‏جا که امام الگوى عملى براى انسان‏ها است، شناخت نیز باید به ابعاد فکرى، عملى و روحى امام نیز ناظر باشد. اما این شناخت از سه راه - که مکمل یکدیگر مى‏باشند - حاصل مى‏شود
یکم. مطالعه تاریخ زندگانى آنان؛ مطالعه سرگذشت و سیره آنان؛ خصوصاً در باب فضایل، مناقب و خصوصیات آنان - از قبیل: شجاعت، مردانگى، ایثار، تواضع، صبر، فرزانگى و... - انسان را متوجه مقام والاى آن بزرگواران مى‏کند و جذبه و کشش خاصى نسبت به آن فرزانگان در روح انسان، حاکم مى‏شود.
دوم. مطالعه و تفکّر در سخنان ایشان؛ اسلام تفکر را موجب بصیرت ( الحیاة، ج 1، ص 8، ح‏3)، دعوت کننده به عمل نیک ( همان، ح 9)، پدید آورنده نور ( همان، ص 49، ح 18)، نشانه حیات و زنده بودن قلب بصیر مى‏داند( همان، ص 48، ح 5). مطالعه و تفکّر در آثار فکرى امامان، هر چند کار مشکلى به نظر مى‏رسد؛ ولى بسیار سودمند است. این امر علاوه بر آن که باعث شناخت شخصیت آن بزرگواران و ایجاد محبت آنان در دل مى‏شود؛ سرمایه بزرگى براى روح بشر به شمار مى‏رود. همان طور که فراگیرى فصول یک کتاب، باید با تحقیق و دقت کامل و رجوع به استاد و... قرین باشد؛ مطالعه و اندیشه و تفکر در آثار ائمه(ع) نیز، باید با استفاده از استادان فن و مراجعه به کتاب‏هایى که در شرح سخنان آنان به رشته تحریر درآمده، همراه باشد.
سوم. شناخت خدا: اگر ما خداوند و صفات و اسماى او را به طور حقیقى بشناسیم، مى‏توانیم انسان‏هاى کامل راستین (امامان) را نیز بشناسیم؛ زیرا آنان آینه تمام‏نماى صفات جمال و جلال حضرت حق‏اند و در تسمیه به اسماى الهى، از تمامى موجودات عالم امکان برترند. بر این اساس، با شناخت خدا و صفات او، مى‏توانیم به اوصاف و ویژگى‏هاى امامان نیز واقف گردیم. شاید دعایى که سفارش شده در زمان غیبت بعد از نماز زیاد خوانده شود، ناظر به همین حقیقت باشد: «اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنى رسولک فانک ان لم تعرفنى رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنى حجتک فانک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن دینى»
مراتب معرفت امام علیه السلام:
ـ امّا معرفت امام در درجه نخست آن است که انسان بداند چه کسی حقّ امامت دارد و چه کسی حقّ امامت ندارد. براهین عقلی بر آنند که امام به عنوان جانشین پیامبر ، حتماً باید معصوم باشد. لذا با حضور معصوم حاکمیت بر امّت به هیچ کس نمی رسد. در درجه بعد انسان باید مصداق امام معصوم را بیابد و این دو راه دارد. یا چنین کسی باید دارای معجزه باشد ؛ یا باید توسّط پیامبر، امام قبل از خود تعیین گردد. پس از این مرحله و شناخت مصداق امام ، انسان باید به کسب اطّلاعات تاریخی مبسوط در باره ی آن امام مبادرت ورزد. بعد از این مرحله نوبت می رسد به شناخت معارف صادره از امام که این امر نیز با مطالعه آثار به جا مانده از امام محقّق می شود. و درجه آخر شناخت امام ، معرفت نوری اوست ؛ که عبارت باشد از معرفت باطنی. خود این معرفت نیز دارای دو مرحله است: مرحله شناخت مفهومی و مرحله شناخت شهودی ؛ که اوّلی از راه علم حکمت و عرفان نظری و کلام خود معصوم حاصل می گردد ؛ و دومی با عمل به فرامین الهی و تزکیه ی نفس به دست می آید.
سخنی افزون در باب معرفت نوری امام علیه السلام:
معرفت نوری اهل بیت (ع) که خود دارای مراتبی است ، بر دو رکن استوار می باشد ؛ یک رکن مربوط می شود به شخص ادراک کننده و رکن دیگر مربوط می شود به وجود اهل بیت (ع):
الف ـ معرفت در هر درک کننده ای دارای دو قسم می باشد ؛ معرفت ذهنی و مفهومی و معرفت باطنی و حضوری . در معرفت مفهومی انسان با خودِ وجود خارجی معلوم مواجه نیست بلکه وجود خارجی را با حدّ و حدود مفهومی آن می شناسد. لذا چنین معرفتی ، اگر چه نسبت به جهل ، نور می باشد ، ولی چون از پس حجاب و پرده ی مفهوم می باشد ، معرفت ظلمانی قلمداد داد می شود. امّا در معرفت حضوری ، روح انسان با وجود خارجی معلوم اتّحاد یافته آن را بی واسطه می شناسد. لذا در چنین معرفتی ، پرده و حجاب مفهوم و ذهن در کار نیست. از اینرو معرفت حضوری را معرفت نوری نیز می نامند. نبی اکرم (ص) فرمودند: « العلم نور یقذفه اللَّه فی قلب من یشاء ـــ علم نوری است که خداوند متعال در قلب هر کس که اراده نماید می اندازد. » (مصباح‏الشریعة ، ص 16 ) ؛ البته هر دو قسم علم نور بوده ، روشنگرند ؛ لکن علم مفهومی نسبت به جهل نور بوده ، نور در مرتبه ی ذهن است ، امّا علم حضوری و باطنی ، نور است نسبت به علم مفهومی ؛ و جایگاه آن قلب است که مرتبه ای از مراتب روح انسان می باشد. پس آنچه در حدیث مذکور به آن اشاره شده علم حضوری می باشد ؛ چون سخن از قلب رفته است..
حاصل کلام اینکه معرفت اهل بیت (ع) با نورانیت ، معرفت حضوری است نه معرفت مفهومی صرف. البته شکّی نیست که معرفت حصولی و مفهومی به فضائل وجودی اهل بیت (ع) ، هم لازم و ضروری است هم نورانیت دارد ؛ و هر چه عمیقتر و برهانی تر باشد ، نورانیت بیشتری دارد. لکن این مقدار معرفت ، تضمین کننده ی قطعی سعادت نمی باشد. چرا که معرفت مفهومی اوّلاً همواره در معرض شبهه است و ثانیاً لزوماً انسان را به سمت عمل سوق نمی دهد..
ب ـ رکن دوم معرفت نوری اهل بیت (ع) مربوط می شود به وجود نوری خود آن بزرگواران. به این معنی که وجود نوری انسان کامل دارای مراتبی است ، که هر مرتبه از آن نورانیت خاصّ خود را دارد ؛ و مرتبه نسبت به مرتبه ی پایین تر خود ، نور و نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود ، حجاب نوری محسوب می گردد، که به صورت مختصر به توضیح این مراتب می پردازیم:
پایین ترین مرتبه ی وجودی انسان کامل بدن شریف اوست که معرفت آن چه از راه حسّ و چه از راه گزارشات تاریخی ، هم برای مومنان ممکن است هم برای کفّار. لذا کاری از این معرفت ساخته نیست. مرتبه ی بالاتر وجود او مرتبه ی فعلی و وصفی اوست ؛ که از راه توجّه به گفتار و کردار آن بزرگواران قابل درک می باشد. در این مرتبه از معرفت اهل بیت (ع) ، انسان با فضائل اهل بیت (ع) آشنا می شود. این مرتبه را آنچنان که شایسته است تنها مومنان درک می کنند و غیر مومنان به خاطر غرق شدن در محسوسات، از صفات و افعال انسان کامل جز ظواهر بشری چیزی نمی بینند؛ لذا می گویند: « ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ. این شخص نیست مگر بشرى چون شما ؛ از آنچه مى‏خورید مى‏خورد و از آنچه مى‏نوشید مى‏نوشد. » (المؤمنون:33)
این مرتبه با درجاتی که دارد ، همان معرفت مفهومی اهل بیت (ع) می باشد که در حدّ خود نورانیت دارد و اگر همراه با پذیرش باشد ، انسان را از ظلمت کفر و شرک و نفاق خارج می کند مرتبه ی بالاتر از این مرتبه ، شناخت وجود ملکوتی و نوری انسان کامل از راه معرفت مفهومی است ؛ که نورانیت آن افزونتر می باشد ؛ ولی باز کافی برای سعادت قطعی نیست. نیل به این مرتبه ، در سطوح بالای آن مخصوص حکما است ولی مراتبی از آن را مومنان دیگر نیز در می یابند. ما فوق این مرتبه ، شناخت وجود جبروتی اهل بیت (ع) ، از راه مفهوم می باشد که هر کس به مقدار آشنایی اش با حکمت آن را می شناسد. ما فوق این مرتبه شناخت جنبه ی وجه اللّهی انسان کامل است باز به یاری مفهوم. در این مرتبه ، انسان کامل به عنوان مظهر تامّ اسماء فعلیه ی خدا و به عنوان خلیفة الله شناخته می شود. چنین معرفتی ، اگر چه مفهومی است ، ولی برای غیر حکما دست نمی دهد. ما فوق این مرتبه ، شناخت مفهومی انسان کامل در مرتبه ی اسماء ذاتیه است که به معنی حقیقی کلمه ، تنها برای آشنایان با عرفان نظری ممکن است..
همه ی این مراتب که گفته شد ، اگر از راه مفهوم و علم حصولی به دست آیند ، اگر چه نورانیت دارند ، ولی به معنای خاصّ کلمه ، معرفت نوری اهل بیت (ع) محسوب نمی شود. امّا اگر همین مراتب ، نه از راه مفهوم ، بلکه از راه علم حضوری و ترقّی ادراک کننده در مرتب هستی باشد ، معرفت نوری اهل بیت (ع) خواهد بود. به این معنی که شخص ادراک کننده ، خود مراتب ملکوت و جبروت و مافوق آن را با سیر و سلوک عرفانی طی نموده و در هر مرتبه از این سیر باطنی ، با وجود نوری انسان کامل در همان مرتبه ، متّحد گشته از این راه او را می شناسد. و چون چنین شناختی عین وجود خود شخص می شود ، زوال آن به آسانی ممکن نیست. اوج چنین معرفتی آنجا برای عارف رخ می دهد که عارف به احدیت ذات خویش نائل گشته فانی فی الله و باقی بالله گردد. در این مرتبه او مقام احدیت انسان کامل را در حدّ احدیت خودش ادراک می کند و این معرفت عین معرفت احدیت خداوند متعال می باشد ؛ چرا که انسان کامل ، مظهر تامّ اسم الاحد است.
تمام مراتب معرفت حضوری شخص ، نسبت به انسان کامل ، معرفت نوری اهل بیت (ع) است ؛ امّا هر مرتبه ی پایین نسبت به مرتبه بالا حجاب محسوب می شود ؛ امّا فوق مرتبه ی احدیت مرتبه ای نیست. لذا آن مرتبه نور محض می باشد و معرفت نوری اهل بیت (ع) به معنای حقیقی کلمه سزاوار این مرتبه می باشد. البته مافوق این مرتبه نیز کنه ذات خداوند متعال است که معرفت یافتن به آن برای احدی ممکن نیست. لذا احدیت خاتم الانبیاء (ص) حجاب کنه ذات محسوب می شود. امام صادق (ع) فرمودند: « بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خدا با ما عبادت شود و با شناخته گردد و با ما یگانه دانسته شود و محمّد حجاب خدای تبارک و تعالی است.» (‏الکافی ، ج‏1 ،ص 145 )
جابر بن عبد اللَّه در تفسیر آیه:« کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ » نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اوّل چیزى که خداوند آفرید نور من بود که از نور خود به وجود آورد و از جلال و عظمت خویش جدا کرد. شروع به طواف قدرت نمود تا در هشتاد هزار سال به جلال عظمت رسید در این موقع براى تعظیم خدا به سجده شد ؛ از آن نور ، نور علی‏ جدا گردید. نور من محیط بر عظمت بود و نور علی محیط بر قدرت. آنگاه خدا عرش و لوح و خورشید و نور روز و نور چشم‏ها و عقل و معرفت و دیده‏هاى مردم و گوش‏ها و دلهاى آنها را از نور من آفرید و نور من از نور او جدا شده بود. ماییم اوّلین و آخرین و سبقت گیرندگان و تسبیح کنندگان و ماییم شافعین و ما کلمة اللَّه و برگزیدگان او و دوستانش و ماییم وجه اللَّه و جنب اللَّه (همسایگان خدا ) و دست راست خدا و ماییم امناء اللَّه و ماییم خزانه داران وحى خدا و ماییم خادمان غیب خدا و ماییم معدن تنزیل و معنى تأویل و جبرئیل در خانه‏هاى ما فرود مى‏آید و ما جایگاه قدس خدا و چراغ‏هاى حکمت و کلیدهاى رحمت و سرچشمه‏هاى نعمت و شرف امّت و پیشوایان برجسته و نوامیس عصر و دانشمندان روزگار و سرور بندگان و زمامدار جهان و فرمانبردار و ولایتمدار و پشت و پناه آنها و ساقى و حافظ و راه نجات براى آنهاییم . ماییم راه و سلسبیل و ماییم راه پایدار و طریق مستقیم. هر که به ما ایمان آورد به خدا ایمان آورده و هر که انکار ما را کند انکار خدا را کرده و کسى که در باره ی ما شک کند به خدا شک کرده کسى که عارف به ما باشد عرفان به خدا دارد و هر که به ما پشت کند به خدا پشت کرده و مطیع ما مطیع خداست ؛ ما وسیله به سوى خداییم و رساننده به رضوان اوییم عصمت و خلافت و هدایت متعلق به ماست. نبوت و امامت و ولایت در میان ماست. ما معدن حکمت و دروازه ی رحمت و درخت عصمت و کلمه ی تقوى و مثل اعلى و حجّت عظمی و دستگیره ی محکم می باشیم که هر کس به آن چنگ زند نجات مى‏یابد. (بحارالأنوار ، ج‏25 ،ص21
ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمودند: خداوند یکتا بود در وحدانیت خویش ؛ آنگاه تکلّم نمود به کلمه‏اى که نورى شد ؛ از آن نور ، محمّد و علی و عترتش را آفرید. بعد تکلّم نمود به کلمه ی دیگرى ، که به صورت روحى درآمد ؛ آن روح را در نور قرار داد و ساکن بدنهاى ما گردانید به همین جهت ما روح اللَّه و کلمه ی او هستیم. به وسیله ی ما از خلق خود در حجاب فرا گرفت پیوسته . پس در سایه ی عرش سبز و خرّم مشغول به‏ تسبیح و تقدیس بودیم آن زمان که نه خورشید و نه ماه بود و نه چشمى که به هم زده شود. سپس شیعیان ما را آفرید و شیعه را به این نام نامیده‏اند چون از شعاع نور ما آفریده شده‏اند.) (بحار الأنوار ، ج‏25 ،ص24
در این روایت تمام انبیاء و اوصیاء و جمیع ملائک و تمام اهل بهشت در تمام زمانها ، جزء شیعیان اهل بیت (ع) شمرده شده اند
از این گونه روایات به خوبی معلوم می شود که مراد از مقام نوری اهل بیت (ع) کدام مرتبه از وجود است. البته درک حقیقت این گونه روایات ، حتّی در حدّ مفهومی کاری است مشکل که دهها سال صرف عمر می طلبد ، کجا رسد درک حضوری آنها که به قول برخی اهل معرفت ، جان کندن می خواهد. یعنی باید از خود طبیعی به در آمد تا حقیقت نوری اهل بیت را مشاهده نموده چون سلمان فارسی به مقام « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ » رسید.
نتیجه گیری:
اگر انسان بتواند به تمام مراتب معرفت دست یابد بی تردید از اهل نجات می باشد و ذکر این نکته نیز ضروری است که اوامر و نواهی الهی در درجه اول سیر و سلوک قرار دارد و تا این مرحله طی نشود سیر و سلوک و در نتیجه مراتب معرفت امام کامل نخواهد بود.

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید